سفر کاری
امروز بابای نیکا کار داشت میخواست بره زنجان یه بفرما زد منم از خدا خواسته راهی شدم البته میدونستم هواش خیلی سرده ولی کم نیاوردم جاتون خالی خیلی خوش گذشت چند تا عکس هم انداختم که بعدا میذارم کلا کار شوشو 20 دقیقه طول نکشید ولی 4 ساعت اونجا بودیم و کلی خندیدیم موضوع این بود که من به نیکا گفتم مامان جون تو نبودی من و بابا خیلی میومدیم اینجا اونم نیم ساعت بعد شروع کرد که :
بابا نبود , مامان نبود , من نبودم خیلی میومدیم اینجا
سوزنش هم گیر کرده بود ول نمیکرد ....
اینم از عکسات که قول داده بودم البته همش نیست فقط عکسای خودته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی